ام قزی

ساخت وبلاگ
نازنین وقتی به دنیا اومد چشماش رنگش طوسی روشن بود یه مدت بعد طوسی تیره رفت به سمت آبی تیره بعد رفت به سمت سبز خیلی خیلی تیره(مادرشوهرم این رنگیه چشماشون)الانم بین قهوه ای و سبز خیلی خیلی تیره در نوسانه لحطه ای و روزی (رنگ چشم باباش این رنگیه ولی بخاطر پف پشت چشمشون که ارثیه مادرشونم همینجورن، من و مادرشون میدونیم رنگشو چشماشون بااینکه درشته پنهان شده)ولی حدسم اینه که داره میره واسه قهوه ای روشن که به من بره ولی نازنین حلقه ی چشمش به من‌رفته البته مامانم میگه تو چشمات بی نهایت درشت بود شاید نازنین بعدا مثل تو بشه اینارو گفتم که اینو بگم مامانم وقتی حامله بودم یه جا یه بچه رو دیده بودن چشماش آبی تیره مثل سورمه ای ولی قسمت مرکزش روشن تر با شیارهای تیره ...بعد هی میگفتن آسی الهی چشمای بچت اون رنگی بشه...(چشم آبی از درجه یک میره تا اونجا که من میدونم من و همسرم جفتمون درجه دوهامون چشم آبی هم دارن)خلاصه نازنین که چشماش اولش رنگی بودو همه فامیل متحیر بودن که ایول بابا چه شانسی اینا دارن من تحقیق کردم فهمیدم آخرش مشکی میشن بچه این رنگیا ام قزی...ادامه مطلب
ما را در سایت ام قزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1liveme3 بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 6:42

میگه انقد به ماه رمضان عادت کردم یادم رفت ناهار بپزم.شما بگو لنگ ظهر بیدار شدی مغزت نکشیده ماه رمضان تموم شده آخه اگه صبح زود بیدار شده بودی گرسنگیه یادت میورد تموم شده

ام قزی...
ما را در سایت ام قزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1liveme3 بازدید : 86 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 15:16

آقاجونم چندروزی حالشون بدبود و بستری بودن... پیغام از اینور اونور که ما چیکارکنیم واسه باباتون پدرشمانیست پدرماهم هست و داییم که ازشون میخواست فقط واسه خودشون استغفار بگن و اگه تونستن سرخاک مادرآقاجو ام قزی...ادامه مطلب
ما را در سایت ام قزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1liveme3 بازدید : 180 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1398 ساعت: 19:14

انسان های اولیه زن هاشون که موقع عصبانیت اجاق گاز نداشتن بسابن چیکارمیکردن؟
حتما به روح پرفتوح اجداد اون طرف مقابل صلوات محمدی میفرستادن...

ام قزی...
ما را در سایت ام قزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1liveme3 بازدید : 165 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1398 ساعت: 19:14

تشخیص مامای دکترم از کمر درد شدیدم پشت تلفن احتمال سقط بود.بدوبدو با مامان و همسرم رفتیم پیش دکتر و لوبیای کوچولومو با دست و پاهای درحال حرکت دیدیم و از ذوق غش کردیم

ام قزی...
ما را در سایت ام قزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1liveme3 بازدید : 226 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:56

نمیدونم چرا تنبل شدم تو نوشتن...
دکترم منع کرده روزه گرفتنو ...هرکی روزه میگیره توی این مهمونی خیلی به من و لوبیامون دعا کنه...محتاج دعاهاتونیم شدید

ام قزی...
ما را در سایت ام قزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1liveme3 بازدید : 220 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:56

یه زوج جوان و تازه عروسی کرده ای(داره شش ماه میشه) هستیم که به زور داریم خودمونو توی نقش پدرو مادر جا میدیم...دیگه همسر بادیدن موی سفید احساس بدی نداره و من دیگه از نگفتن عروس بهم ناراحت نمیشم

ام قزی...
ما را در سایت ام قزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1liveme3 بازدید : 224 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:56

اگه نمی نوشتم که امروز توی سونوگرافی غربالگری با دکتر خوش اخلاق کلی کیف نینی کوچولومونو کردیم خوابم نمیبرد.یه عکس ازش بهمون دادن نت باشه تو اینستا میذارم

ام قزی...
ما را در سایت ام قزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1liveme3 بازدید : 235 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:56

همه ی خانمهایی که دیگه دارن به پنجاه میرسن میگن اول زندگی حرص آدم شوهرو حرف و فلانو نخورین اینا همشون رفتنی ان یه روزی نگاه میکنی هیچکودومشون دوروبرت نیستنو حرصها بهت مونده...اما کو گوش شنوا...

ام قزی...
ما را در سایت ام قزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1liveme3 بازدید : 235 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:56

مرده داد میزنه.زنه که یهو جاخورده شروع میکنه به جیغ زدن که همینجاپیاده میشم من تو و این بچتو دوست ندارم.مرده پشیمونه.فرورفتم توی مبل تجدیدخاطراته انگار و بعدش سرنخواستن بچه چقدر الهی العفو گفتم

ام قزی...
ما را در سایت ام قزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1liveme3 بازدید : 96 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 6:56